Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایرنا»
2024-05-05@23:50:01 GMT

متفکری نواندیش با دغدغه حق‌گرایی و اصلاح سیاسی

تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۸۴۷۸۳

متفکری نواندیش با دغدغه حق‌گرایی و اصلاح سیاسی

اداره کل پژوهش و بررسی‌های خبری ایرنا در تلاش است در سلسله مطالبی یاد و اثر استادان و پژوهشگران ایران اسلامی را که بر اثر بیماری کرونا از دنیا رفتند، زنده کند.
این گزارش به بررسی اجمالی زندگی و فعالیت‌های علمی و پژوهشی دکتر «داود فیرحی» پرداخته است.

تولد و تحصیلات

داود فیرحی متولد ۱۳۴۳ در زنجان بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

او نخست قدم در راه تحصیلات حوزوی گذاشت و علوم دینی را تا پایان مقدمات در سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ در مدرسه علمیه شهرستان زنجان فراگرفت و سپس از ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۰ دروس سطح و خارج فقه و اصول را در حوزه علمیه قم آموخت.

حجت‌الاسلام فیرحی به خوبی درک کرد که صرف شناخت از مباحث حوزوی، برای پاسخ‌دادن به سوالات روز سپهر سیاسی ایران کافی نیست. از این‌رو همزمان با دروس حوزوی یعنی از سال ۱۳۶۶ شروع به خواندن رشته علوم سیاسی در مقطع کارشناسی در دانشگاه تهران کرد. سپس وارد مقطع کارشناسی ارشد شد و از پایان‌نامه خود با عنوان «اندیشه سیاسی شیعه در دوره قاجار» دفاع کرد. حجت‌الاسلام فیرحی در این رساله به اندیشه سیاسی فقیهان مشهور شیعه در دوره قاجار پرداخت و کوشش کرد مهمترین مکاتب فقهی-سیاسی شیعه را که در دوره قاجاریه توسعه یافته و حضور خود را کماکان در تحولات مشروطه و انقلاب اسلامی به بعد در ایران حفظ کرده بود، واکاوی کند.

وی در ادامه وارد مقطع دکتری علوم سیاسی با گرایش اندیشه سیاسی شد و رساله‌ای با عنوان «دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام» ارائه داد. دکتر فیرحی در این رساله که با الهام از روش‌شناسی فوکو و هرمنوتیک گادامر تنظیم شده است به مناسبات قدرت و دانش در دوره میانه اسلام پرداخت و چگونگی زایش دانش سیاسی دوره میانه را مورد کاوش قرار داد.

تدریس و تالیف

دکتر فیرحی پس از اتمام تحصیلات از سال ۱۳۷۸ به عنوان هیات علمی در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و به درجه «استادی» رسید. همچنین وی به عنوان استاد مهمان در دانشگاه مفید قم نیز تدریس می‌کرد و درس‌گفتارهایی در موسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی «پرسش» برگزار کرد که نتیجه این سال‌ها پرورش شاگردانی است که امروز به عنوان سرمایه این کشور محسوب می‌شوند.

دکتر فیرحی مقالات زیادی در مجلات و کنفرانس‌های علمی در زمینه اندیشه سیاسی اسلام ارائه کرد. همچنین کتاب‌هایی تالیف کرد که در زمینه اندیشه سیاسی و اسلام از بهترین‌ها محسوب می‌شوند.

از جمله کتاب‌های وی می‌توان به «قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام، دولت اسلامی و تولیدات فکر دینی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، تاریخ تحول دولت در اسلام، روش‌شناسی و اندیشه سیاسی در اسلام، دین و دولت در عصر مدرن، فقه و سیاست در ایران معاصر، فقه سیاسی و فقه مشروطه، فقه و سیاست در ایران معاصر، تحول حکومت‌داری و فقه حکومت اسلامی، آستانه تجدّد: در شرح تنبیه الامه و تنزیه المله و فقه و حکمرانی حزبی» اشاره کرد.  

راهکارهای دکتر فیرحی برای اصلاح سیاسی

دکتر فیرحی به عنوان اندیشمند دینی و استاد اندیشه سیاسی در دانشگاه تهران همیشه دغدغه ایران و اسلام داشت. وی در یکی از سخنرانی‌های خود در موسسه فرهنگی مطالعاتی صراط مبین در قم راهکارهایی برای اصلاح نظام سیاسی ارائه کرد که در زیر به صورت خلاصه آنها اشاره می‌شود؛

۱- نظام ارزش‌گذاری ما در دوره بعد از انقلاب اسلامی بر اساس تضاد بوده است به این معنا که هر چیزی که غرب می‌گوید بد و عکس آن درست است... باید رویکرد نظام ارزشی در کشور به حق‌گرایی تغییر کند.

۲- به دلیل وجود نگاه امنیتی در کشور، فرصت و اجازه کالبدشناسی سیاست‌های داخلی برای ما ایجاد نمی‌شود چون احساس می‌کنیم که هر تحلیلی ما را آسیب‌پذیرتر می‌کند. باید رویکرد افراطی امنیتی را در مسائل مختلف کنار گذاشت.

۳- بودجه زیادی به مسائل خارجی در کشور اختصاص داده‌شده است...اولویت در تقسیم بودجه باید مسائل داخلی باشد.

۴- درک روشنی در حوزه ماهیت حکمرانی در کشور وجود ندارد. باید در این حوزه تولید فکر بیشتری صورت گیرد.

۵- مشکلی که در طراحی نهادهای کشور وجود دارد این است که همدیگر را خنثی می‌کنند. بعضی از نهادهای کشور به دلیل نظام ارزش‌گذاری که وجود دارد، این‌قدر مقدس شده اند که کسی نمی‌تواند به آن‌ها دست زند. درحالی‌که تغییرات نهادی باید عادی باشد و جامعه هم نشان داده است که در برابر این تغییرات مشکل زیادی ندارد.

۶- باید نظام ما از حالت دوقطبی بودن و حاکمیت دوگانه خارج شود. همچنین باید از حالت شخصی بودن عبور کرده و به حکمرانی غیرشخصی رسد. تنها راه این کار، فعال کردن نهاد حزب است که این موضوع هم مگر با اصلاحات اساسی در شورای نگهبان اتفاق نمی‌افتد.

۷- تایید صلاحیت کاندیداهای احزاب باید از طریق شورای مرکزی احزاب یا در فرایندی شبیه آن انجام شود.

۸- سیاست نظارت استصوابی اجازه نمی‌دهد که مدیران شایسته به مدارج بالا رسند و اگر هم خطا کردند، با مردم مواجه شوند. نظارت استصوابی، هم مدیران شایسته را به حاشیه می‌راند و هم باعث می‌شود که اگر مدیران پذیرفته‌شده خطایی کردند، اجازه علنی شدن آن داده نشود. باید در این قانون تجدیدنظر شود.

۹- همیشه مشکلات کشور به‌جای افتادن به دوش احزاب، به دوش رهبری می‌افتد و از آنجا هم به اصل مذهب منتقل می‌شود. باید احزاب قوی در کشور ایجاد شود تا مانند ضربه‌گیر عمل کنند و اصل نظام تهدید نشود.

۱۰- برای برون‌رفت از مشکلات نظام، بهترین کار این است که اصلاحات سیستم به دست رهبری انجام گیرد تا هم رهبری و هم جمهوری اسلامی را نجات دهد.

۱۱- در دوره انقلاب وقتی مردم از نخبگان سیاسی، شاه و دربار روی‌گردان شدند، پناهگاه مذهب و روحانیت را داشتند اما این بار اگر انقلابی صورت گیرد، با توجه به نبود یک هویت واحد در کشور، احتمالاً کشور به سمت یک نوع فروپاشی خواهد رفت. نخبگان کشور باید به‌شدت نسبت به این موضوع هوشیار باشند.

۱۲- سیستم‌های حکومتی در دنیا دو گونه هستند: سیستم‌های خوداصلاح کننده و غیر خوداصلاح کننده. هرچند وقت یک‌بار باید یک احیا کننده، سیستم حکومتی ما را اصلاح کند. اگر به سیستم خوداصلاح کننده تبدیل شود که عالی است ولی در غیر این صورت، بعد از ۴۰ سال مطمئنا نیاز به تغییرات اساسی وجود دارد. دولت جمهوری اسلامی باید خود را اُبژه کند و از بیرون به خود نگاه کرده و ارزیابی کند. همه باید به این نائل شوند که اصل و اساس سیستم احتیاج به فکر کردن دارد.

۱۳- بعضی از افراد مرتب سعی می کنند که در کشور نهاد جدید تأسیس کنند. به‌جای این کار، باید به کاستن این نهادها فکر کرد. مثلاً در حوزه فرهنگ، ۲۵ نهاد هم ارز در امور خارجه در حال فعالیت هستند که باید تعدیل شود.  

مهمترین امتیاز فیرحی در بررسی‌های تاریخی

دکتر رسول جعفریان استاد تاریخ دانشگاه تهران معتقد است که «مهمترین امتیاز فیرحی در بررسی‌های تاریخی و اندیشه‌ای خود، این است که از ابتدا مبانی معرفت‌شناسی خود را تعریف کرد و بعد وارد تاریخ اندیشه شد. او در جریان آشنایی‌اش با نظریات فوکو، و ورود به مباحث تاریخ اندیشه از این زاویه، نوعی تحول را اصل قرار داد و توانست با دید بازتری مسائل را نگاه کند. امتیاز او این است که با روش فوکو به بازشناسی تاریخ دانش سیاسی پرداخت. این کار را نه فقط در بررسی تاریخ اندیشه به کار برد بلکه در موضع اصلاح‌گرایانه خود دریافت که می‌تواند در مقام یک متفکر، تأثیرگذار هم باشد و به توسعه دانش سیاسی اسلامی هم کمک کند».

«تیر بی‌رحم اجل بی‌هنگام او را نشانه گرفت»

سرانجام این استاد تمام دانشگاه تهران پس از ابتلا به ویروس کرونا در ۲۱ آبان ۱۳۹۹ چشم از جهان فروبست تا خسارتی به واقع بزرگ به عرصه علمی کشور وارد شود. دکتر رضا داوری‌اردکانی این‌گونه غم خود را در از دست دادن یکی از سرمایه‌های علمی این کشور نشان می‌دهد و می‌نویسد:‌ «او که در مدتی قریب به ٢٠ سال، آثار تحقیقی خوب نوشت، در این سال‌ها به اوج پختگی فکری و علمی رسیده بود و شاگردان و همکاران و خوانندگان آثارش چشم به راه نوشته‌های تازه‌اش بودند اما تیر بی‌رحم اجل بی‌هنگام او را نشانه گرفت و فضای دانش را از برکت وجودش محروم کرد.»

برچسب‌ها ویروس کرونا رشته علوم سیاسی داوود فیرحی استادان دانشگاه دانشگاه تهران

منبع: ایرنا

کلیدواژه: ویروس کرونا رشته علوم سیاسی داوود فیرحی استادان دانشگاه دانشگاه تهران ویروس کرونا رشته علوم سیاسی داوود فیرحی استادان دانشگاه دانشگاه تهران دانشگاه تهران اندیشه سیاسی دکتر فیرحی علوم سیاسی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۸۴۷۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!

این نوشته تلاشی است برای طرح یک مسئله، آسیب‌شناسی یک روند و در حد وسع ارائه چند پیشنهاد، که در نوشته دوم تقدیم خوانندگان خواهد شد. برای ورود به بحث ناگزیر از طرح یک مثال هستم. همه ما در سطوحی با مسئله‌ها، بحران‌ها و بعضاً فجایعی دست به گریبان هستیم و برای مواجهه با آن‌ها به ابزارهایی متوسل می‌شویم. این ابزارها در مواقعی به حل مسئله و مدیریت بحران کمک می‌کنند و حتی قادر هستند از فجایع جلوگیری کنند و در برخی موارد واجد چنین کارکردی نیستند. به گمان من به سیاست نیز می‌توان از این منظر نگریست؛ یعنی مسئله‌ها، بحران‌ها و فجایعی را فهرست کرد و سپس پرسید آیا ابزارها و ابتکارهای متعارف احزاب، جبهه‌ها و حتی افراد واجد کارکرد مثبتی هستند یا خیر؟

کمی به عقب برمی‌گردم. از بدو تأسیس جمهوری اسلامی ایران، جریانی که ابتدا به‌نام چپ [خط امام] و سپس اصلاح‌طلب شناخته می‌شد، کوشید ضمن تلاش برای درک صحیح وضع موجود، به بخشی از راه‌حل تبدیل شود. به‌عنوان نمونه در زمانی‌که گروه‌های سیاسی- نظامی عرصه سیاست و اجتماع را تسخیر کرده بودند، این جناح تلاش کرد بر وزن سیاست بیفزاید و از نظامی‌گری بکاهد یا به عبارتی از عرصه عمومی اسلحه‌زدایی کند که حاصل این تلاش به اعلامیه ده ماده‌ای دادستانی ختم شد. یا، در دوره‌ای که نظام اطلاعاتی کشور به‌شکل پراکنده اداره می‌شد و هر گروه به‌صلاحدید خود نسبت به عملکردش پاسخگو بود، تلاش شد نهاد اطلاعات کشور تجمیع شود و به‌عنوان یک وزارتخانه تحت اشراف قوه مقننه قرار بگیرد تا امر پاسخگویی ممکن شود.[۱] مضاف بر این‌ها می‌بایست به بحث زمان و مکان در فقه حکومتی ارجاع داد؛ باب این امر ابتدا از سوی بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و در پی سنگینی نگاه فقه سنتی بر نظام تقنینی و حل مسئله کشور گشوده شد اما بعدتر جریان روشنفکری دینی با تلاش مضاعف بر آن شد نگاه و کارکردی متفاوت به دین ببخشد و از قرائت‌های تئوکراتیک و جزم‌اندیشانه بکاهد و بر ابعاد دموکراتیک و دگرخواهانه بیفزاید. افزون بر این‌ها می‌توان درباره آنچه بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گذشت نیز، تأمل کرد؛ دولت اصلاحات توانست با ابتکاراتی پرستیژ ایران را در منطقه و جهان ارتقاء دهد و ضمناً، در بحران‌هایی مانند افغانستان، ۱۱ سپتامبر و همچنین حمله نظامی به عراق جنگ‌طلبی و تنش‌زایی را تعدیل کند. و، در آخر باید به انتخابات ۹۲ اشاره داشت که جریان اصلاحات به‌رغم پرونده‌ مفتوح انتخابات ۸۸ در جمیع ابعاد، به بن‌بست‌شکنی کمک کرد و در جهت کاستن از سرعت فرآیند فرسودگی کشور گام برداشت. البته همه این موارد طبعاً واجد خطاها و کاستی‌هایی بوده است، که فهرست‌کردن و نقد قاعده‌مند آن‌ها می‌تواند راهگشا باشد.

‌اینک اما به‌نظر می‌رسد دو فاکتور مذکور، یعنی درک صحیح وضع موجود، و نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل، اگر نگوییم به بن‌بست رسیده، دست‌کم با بحران اساسی مواجه شده‌اند. بحرانی که دامن‌گیر احزاب اصلاح‌طلب، جبهه اصلاحات ایران و… نیز شده، و بیم آن می‌رود چون آفت به‌سراغ ریشه‌ها نیز برود.

درباره نظام ادراکی اصلاح‌طلبان. طی سالیان گذشته، مجموعه‌ای از تلاش‌ها رخ داد و کمک کرد تا اصلاح‌طلبان درکی ‌نسبتاً روشن از وضع موجود یا به تعبیری «منطق موقعیت» به‌دست بیاورند. این تلاش‌های سه وجهی شامل ۱) فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبهه‌ای، ۲) کوشش‌های محققانه، و ۳) حضور مؤثر در نظام اداری کشور بوده است که امروزه هر سه وجه محل تأمل‌اند. یعنی آنچه مزیت نسبی اصلاح‌طلبان- به‌عنوان جریان آلترناتیو- به‌شمار می‌رفت، رقیق شده و رو به اضمحلال رفته است. در وجه اول شاهد فقدان خلاقیت حزبی از یک‌سو و کاستی‌های بسیار در تئوریک و پراتیک سیاست‌ورزی حزبی هستیم. در مقابل، رقیب که اساساً تحزب را امری ثانوی و مخل نظم عمودی- دستوری در سیاست می‌پندارد، ضمن آن‌که خود همچنان به زیست محفلی و باندی وفادار است تلاش می‌کند با حداکثر توان از احزاب رقیب سازمان‌زدایی کند. در وجه دوم با افت قابل ملاحظه تولیدات نظری، خاصه در زمینه مسائل توسعه و علوم انسانی روبرو هستیم و گاه، تلاش‌هایی رهزن و تعمیم‌های انحرافی را مشاهده می‌کنیم که نه‌تنها قابلیت انطباق بر شرایط کنونی ایران را ندارند بلکه مخل پروژه‌های اصلاحی می‌شوند. در سوی دیگر، جریان رقیب تلاش داشته از کلمات مشئومه و حوزه‌های ممنوعه از قبیل علوم انسانی، الهیات جدید و جز این‌ها قبح‌زدایی کند و به‌شکل قرارگاهی بر این حوزه‌ها متمرکز شود و آن‌ها را تصرف کند. تعدد نشریات علوم انسانی و برنامه‌های سمعی- بصری وابسته به نهادهای حاکمیتی تصویری به‌نسبت روشن از این وضعیت به نمایش می‌گذارد. البته که نگارنده معتقد است هنوز این جریان با جوشش‌‌ها و کوشش‌های تئوریک معتبر فاصله‌ای قابل توجه دارد. به این‌ها اضافه کنیم ارتقاء متوسط سواد عمومی و تسلط بر زبان‌های خارجی، و همچنین امکان دسترسی به منابع آکادمیک برای کنشگران آزاد و البته ابزارهای هوش مصنوعی، که قادرند بی‌نیاز از ایستگاه‌های مرسوم تغذیه فکری جناحی، خوراک‌ فکری شهروندان منفرد را تأمین کنند. در وجه سوم با عدم حضور مؤثر اصلاح‌طلبان در نظام اداری کشور مواجه هستیم. این عدم حضور تا حد زیادی معلول نگاه دگر‌ساز و غیریت‌ستیز ساخت قدرت بوده است چنانکه می‌بینیم عمده تلاش‌ جریان رقیب اصلاح‌طلبان بر فتح بوروکراسی و ویژه‌خواری، آن هم به مبتذل‌ترین شکل آن بوده است. اما از سوی دیگر نمی‌توان بر یک ضعف اساسی، یعنی عدم کادرسازی و از آن مهم‌تر محافظه‌کاری، حتی در مواجهه با اختیارات قانونی چشم بست. ضعفی که در درجه اول نظام ارتقاء جناحی- باندی و در درجه بعد انواع تبعیض‌های جنسی، قومی و… را در پی داشته است. مع‌الوصف، شاید بتوان گفت اشغال بوروکراسی و ورود به سیاهه حقوق-دستمزدِ دولت دیگر لزوماً مزیت یک جریان سیاسی آلترناتیو به‌حساب نخواهد آمد.

با این اوصاف می‌توان این‌گونه ادعا کرد که احزاب اصلاح‌طلب و جبهه اصلاحات ایران (در وضعیت فعلی‌شان) قادر نیستند گام مؤثری در جهت تقویت نظام ادراکی شبکه حامیان، در درجه اول، و مخاطبان عام در درجه بعد بردارند.

نقش‌آفرینی به‌عنوان بخشی از راه‌حل. برای توضیح این سرفصل نخست می‌بایست تفکیکی میان سیاست پایین‌دستی (low politics) و سیاست بالادستی (high politics) قائل شد. اگر تا سالیان پیش میان این دو سطح از سیاست تعادلی برقرار بود، اینک به‌نظر می‌رسد کفه سیاست بالادستی به‌ سنگینی گرایش پیدا کرده است. بدین معنا که ساخت قدرت به ذیل اختیارات منصوص و حصری، و حتی شورای‌های قانونی/فراقانونی بسنده نکرده و خود رأساً به امور پایین‌دستی ورود کرده است. از دیگر سو، سیاست پایین‌دستی به‌حدی تنزل یافته است که اگر نگوییم هیچ‌گونه امکان اثرگذاری بر آن مترتب نیست، دست‌کم باید بر اثرگذاریِ حداقلی آن تفاهم کنیم؛ آن هم در حد جوانان حزب رستاخیز که نهایتاً ذیل سیاست دفاع از مصرف‌کننده، آمار گران‌فروشی و گران‌فروشان را گزارش می‌کردند!

این وضعیت چندعاملی چرخ فعالیت کنشگران اصلاح‌طلب را دستخوش اختلال کرده است. به عبارتی نه ورودی‌ها (inputs) با واقعیت همخوان‌اند، نه نظام هنجاری با مطالبات جامعه تنظیم است، و نه با ابداعات و بضاعت‌ کنونی راهی برای اثرگذاری باقی مانده است. برای این ادعا مثال‌هایی را ذکر می‌کنم که به‌ نظر موجب صدمه دیدن پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان شده‌اند. سابق بر این دستگاه ادراکی- تحلیلی جریان اصلاحات، حسب دریافت خود از وضع موجود از طریق ابزارهای در دسترس، به اموری به نسبت کلان واکنش نشان می‌داد. برای نمونه می‌توان به مجموعه بیانیه‌های تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی اشاره داشت. بخشی از آن متون، فارغ از آن‌که در یک ساعت «س» بدل به کیفرخواست شدند، ایستارهایی را فراهم آوردند که عمدتاً، گفت‌و‌گو و نقد در عرصه عمومی را به‌‌دنبال داشتند. حال آن‌که امروز با تغییر گارد حاکمیت و گذار به الگوهایی جدید و نامتعارف از جمله در:

الف. مسئله واگذاری و تخصیص منابع،

ب. مسئله خصوصی‌سازی،

پ. مسئله نظام دانش و طبقاتی شدن آن،

ت. مسئله کارگران و زیر ضرب رفتن آن‌ها و فقدان توان چانه‌زنی مؤثر این قشر،

ث. مسائل نظام درمان و تعرفه‌ها،

ج. مسئله شهر و الگوی دفرمه توسعه آن،

چ. مسئله تبعیض مضاعف در تحرک‌های عمودی در بوروکراسی خاصه در مورد زنان و نیروهای مستقل و صاحب فکر، و…

کوششی درخور، جهت فهم مسئله و تجویز راه‌حل صورت نمی‌پذیرد یا اگر هم تلاشی صورت می‌گیرد، ارتباط مؤثری با جامعه هدف برقرار نمی‌کند. به عبارتی جریانی که سابقاً دارای تصویری کلان از نظام اداره عمومی کشور بود، اینک فاقد آن تصویر شده است. به این‌ها اضافه کنیم مواردی که به سیاست‌های کلی نظام راجع است و اساساً باب گفت‌و‌گو درباره‌شان بسته است؛ خواه به‌علت محافظه‌کاری، خواه به‌دلیل فقدان تئوری منسجم و منطبق با واقعیت، و خواه به‌سبب انذارها و محدودیت‌ها.

این وضعیت ترسیم شده سه پیامد را به‌دنبال دارد. نخست آن‌که کارویژه اصلاح‌طلبان- که همان دیوار حائل (بالشتک ضربه‌گیر) میان جامعه و حکومت بود، از میان می‌رود. یعنی حاکمیت صرفاً خود را در برابر توده مردم می‌بیند و طبعاً «قهر» را بر سایر ابزارها رجحان می‌دهد. دوم آن‌که، جامعه به‌سوی نوعی خودبسندگی هدایت می‌شود و بی‌پشتوانه و بدون تئوری و پیوستگی تاریخی به وادی عمل وارد می‌شود و به‌شکل اقتضایی عمل می‌کند. نام این وضعیت را می‌توان «تسطیح سیاست» نهاد، بدین معنا که تصادم دولت و جامعه به‌غایت افزایش پیدا می‌کند و مردم مستمراً متحمل هزینه‌های گزاف می‌شوند. ضربه‌ناپذیری- یا ضربه‌پذیری حداقلی- مردم به‌شکل توده‌ای در دولت اصلاحات می‌تواند مؤید این تحلیل و اهمیت این کارویژه اساسی باشد؛ چنانکه در تمامی ادوار دولت در جمهوری اسلامی جز دولت اصلاحات ضربه‌پذیری توده‌ای، چه برآمده از اعتراض و چه برخاسته از شورش وجود داشت و دولت نتوانست به‌عنوان ضربه‌گیر از وارد آمدن خسارت به مردم بکاهد. سوم آن‌که متعاقب این روند نوعی تصویرسازی دفرمه به نظام تحلیلی اصلاح‌طلبان تحمیل می‌شود. نخستین مرحله این تصویرسازی، اختلال در نظام مسئله‌یابی است. این اختلال، که شاید در پزشکی نیز شایع باشد، با تشخیص نادرست بیماری و تجویز نادرست دارو همراه است. مرتبط کردن سنگ‌اندازی‌ها در پروسه‌های اصلاحی، و برگشت‌پذیری آن‌ها به مؤلفه‌هایی چون «لحن»، «ادبیات تحریک‌آمیز» و… جزئی از این نظام اختلالی است؛ حال آن‌که می‌توان فهرستی از لحن‌های آرام، و ادبیات غیرتحریک‌آمیز را بر آفتاب فکند و این فرضیه را ابطال کرد. دومین مرحله این تصویرسازی «برساختن خصم‌‌» است. چنانکه اختلال در نظام مسئله‌یابی به هسته مرکزی یک تفکر بدل شود، ناخودآگاه آن تفکر به برساختن خصم رهنمون می‌شود. بدین معنا که آگاهانه یا از سر خطای تحلیلی صرفاً به بخشی از صحنه سیاست نور تابانده و خصمِ جدید علت‌العلل مسائل معرفی می‌شود. حال آن‌که اساساً منطق اصلاحات، نه خصم‌پرور است و نه حذف‌محور.‌

در بخش‌های بعدی این یادداشت، تلاش خواهم کرد به طرح پیشنهادها و تجویزهایی ناظر به آینده جریان اصلاحات بپردازم.

 

پی‌نوشت:

[۱] خوانندگان می‌توانند برای مطالعه بیشتر به مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی و پیشنهادهای مطرح در زمینه تأسیس نهاد اطلاعاتی کشور مراجعه کنند.

دیگر خبرها

  • اصلاح‌طلبان؟ خیر، متشکرم!
  • خزاعی: تشکیل شورای فیلم اولی‌ها موجب ایجاد امید در میان نسل جوان شد / عدالت محوری در عرصه‌ی کارگردانی حرفه‌ای از همینجا آغاز می‌شود
  • گلبالیست های اردبیلی فاتح لیگ یک کشور
  • قهرمانی اندیشه زرین اردبیل در لیگ یک گلبال کشور
  • راهبردهای علمی و علمی امام صادق(ع) در مقابله با سطحی نگری فکری و عمل گرایی افراطی
  • دغدغه بیماران قلبی؛ کمبود وارفارین داریم؟
  • واکنش عباس عبدی به سخنان مهدی نصیری: اصلاح‌طلبی و براندازی دو راهبرد غیر قابل جمع است
  • جهش تولید با کارگران بدون دغدغه معیشتی محقق می‌شود
  • ۵۰ هزارتن شیرخشک در کارخانجات دپو شده است
  • شناسایی قطعی ۸۸۷ نقطه حادثه‌خیز در کشور طی یک سال گذشته